مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارمصفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویمبه کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصلمرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدشگرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازندسزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانیالا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانهخدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نهچو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارمفروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارمچه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارمفراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارمبحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارمچو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارمکه من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارمکه من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارمنه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
،
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
تعبیر: بیهوده و از روی نادانی خود را گرفتار مشکلات نکن و به زندگی خود آسیب مرسان. آرزوهای دور و دراز را رها کن. به آنچه داری قانع باش. در زندگی خصوصی بسیار موفق هستی. قدر خانواده ی خود را بدان و لحظات شیرین زندگی را غنیمت بدان و خداوند را شاکر باش.